متن زیر به نقل از وبلاگ سینمایی ایران نگاشته شده است:
امروز بانویی در قطعه ۶۶ ردیف ۶۹ و شماره ۶۲ بهشت زهرای تهران آرمید که سالیان سال با هنرنمایی اش در فیلمها و سریالها و صحنه های تئاتر مشتاقان زیادی را با خود همراه میکرد ...
این مادر سینمای ایران بود که امروز غریبانه و در سکوت کامل خبری و بدون هرگونه اطلاع رسانی و سر و صدایی به دور از سایر همکاران متوفی خویش و در یکی از قطعات معمولی بهشت زهرا ( س ) به خاک سپرده شد .
معلوم نیست چرا و به چه علتی چنین هنرمند بزرگی را فوری و در سکوت کامل خبری و بدون هیچگونه اطلاع رسانی قبلی در یکی از قطعات معمولی بهشت زهرا ( س ) به خاک سپردند .این امر در حالی است که برای هنرمندانی که از خیلی از جهات سطحشان از زنده یاد استاد حمیده خیرآبادی این مادر سینمای ایران پایین تر بوده مراسمهای این چنینی و آن چنینی بر پا نمودند .
آیا این حق چنین هنرمند ارزشمندی بود که اینگونه بی سر و صدا به خاک سپرده شود ؟
در خبرها اعلام شده بود که این هنرمند ارزشمند را بنا به وصیت خویش در مقبره خانوادگی اش دفن مینمایند در صورتی که طبق عکسهای منتشره از سوی سایر خبرگزاری ها این هنرمند را نه در یک مقبره خانوادگی که در یک قطعه معمولی به خاک سپرده اند .
در حالی که میباید جامعه هنری در این سوگ عظیم شرکت میجستند تنها تعداد محدود و انگشت شماری از اقوام و دوستان و همکاران این استاد برجسته در این مراسم شرکت داشتند ...
از میان همکارانش تنها تنی چند از هنرمندان من جمله : علی نصیریان - سینا رازانی - عسل بدیعی - امیر محمد زند - محسن قاضی مرادی - مهوش وقاری - مائده طهماسبی - صدرالدین شجره و ... حضور داشتند .
همچنین دخترش ثریا قاسمی در حالیکه لباس سبز رنگی بر تن داشت در این مراسم که تنها افراد معدودی در آن بودند حضوری چشمگیر داشت .
مهری شیرازی چهره پرداز سینما و بیتا منصوری مدیر تولید نیز از دیگر سینماگرانی بودند که در این مراسم حضور داشتند .
حمیده خیرآبادی قرار بود روز جمعه در نقش خودش پس از شش سال مقابل دوربین ابوالحسن داودی در سریال «زمین انسانها» برود،اما فرصت نشد. /font>
بیتا منصوری مجری طرح این سریال که در مراسم تشییع حاضر بود به ایسنا گفت: خانم حمیده خیرآبادی طی مذاکراتی که چند روز پیش با ایشان داشتیم قرار بود در سریال ما بعد از 6 سال مقابل دوربین برود اما متاسفانه این فرصت فراهم نشد. /font>
به گفتهی او؛ این سریال که «زمین انسانها» نام دارد با محوریت پزشکان درحال ساخت است و قرار بود این هنرمند در نقش خودش حمیده خیرآبادی به عنوان یک بیمار به بیمارستان مراجعه کنند. /font>
به گزارش ایسنا، حمیده خیرآبادی با نام مستعار(نادره) رکورد دار بازیگری در سینمای ایران تاکنون در بیش از سیصد فیلم سینمایی به ایفای نقش پرداخته و سه بار نیز نامزد دریافت سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل از جشنواره فیلم فجر شده است. /font>
این بازیگر 86 ساله فعالیت هنری را با ایفای نقشی در تئاتر سال 1336 شروع کرد و بازیگری در سینما را با فیلم "میهن پرست" در سال 1332 آغاز نمود. از جمله فیلمهای مطرح وی می توان به "طوقی" ، "اجاره نشینها"، "مادر"، "بانو" "هنرپیشه" و "روز واقعه" و..... اشاره کرد. /font>
خیر آبادی که در دو دهه 60 و 70 در نزدیک به 40 فیلم حضور پیدا کرده و از سال 77 که در فیلم "بازیگر" به ایفا نقش پرداخت، طی سالهای اخیر تنها در دو فیلم "توکیو بدون توقف" و "سرود تولد" بازی داشته است. /font>
او در سال 86 به عنوان همیشه مادران سینمای ایران در جشن بازیگران سینمای ایران تقدیر شد. /font>
خیرآبادی که توسط تهمینه میلانی تقدیر میشد، فقط در یک جملهی کوتاه گفت:خدا را شکر میکنم که باز هم شما را میبینم.
انجمن بازیگران سینمای ایران در سوگ و نبود این بانوی ارزشمند سینمای ایران بیانیه ای صادر نموده که در زیر بخشی از آن را میخوانید :
بهار امسال در آخرین روز فروردین ماه، با اندوهی بزرگ رقم خورد و خانواده سینمای کشورمان را به سوگ نشاند. بانوی دوست داشتنی، بانوی همیشه مادر، همیشه مهربانترین مادر، بانوی نادره هنر نقشآفرینی، حمیده خیرآبادی هم از میان ما رفت.
انجمن بازیگران سینمای ایران درگذشت این بازیگر پیشکسوت و عضو طلائی خود را به خانواده محترم ایشان، همکاران و تمامی هموطنان هنر دوست که سالهای سال با آثار سینمائی و تلویزیونی وی مأنوس بوده و زیستهاند تسلیت عرض مینماید.
زمان و محل برگزاری مراسم ختم و یادبود ایشان متعاقبا به اطلاع خواهد رسید.
همچنین محمد علی کشاورز هنرمند پیشکسوت سینمای ایران نیز در سوگ از دست دادن بانو حمیده خیرآبادی چنین گفته است :
او زنی بسیار فهمیده، باشعور و فوقالعاده بود و نظیر او کمتر پیدا میشود.
این بازیگر قدیمی تئاتر، سینما و تلویزیون به بیان این مطلب به خبرنگار سینمایی خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) گفت: در گذشت او را به همه مردم ایران تسلیت میگویم، او هنرمندی است که نمیتوان جایگزینی برایش پیدا کرد. سالهای سال برای فرهنگ و هنر کشور تلاش کرد و شرافتمندانه کار کرد.
کشاورز که در مجموعهی تلویزیونی «پدرسالار» و «مادر» علی حاتمی با خیرآبادی همکاری داشته است، بهخاطر این اتفاق بسیار متاثر شده و ادامه داد:آخرین باری که او را دیدم 26 فروردینماه امسال بود که بهخاطر روز تولدم به دیدنم آمد و این آخرین دیدارمان بود.
بهزاد فراهانی: آدمی در لبخندش همهی بهار را میدید /font>
بهزاد فراهانی گفت:حمیده خیرآبادی در میان هنرمندان همدورهاش مقتدرترین بود و این به دلیل فرهنگ بالایی است که بهدست آورده بود، بنابراین کارگردانها کمتر میتوانستند به او نکتهای یاد بدهند. /font>
این بازیگر تئاتر، سینما و تلویزیون در گفتوگویی با ایسنا از حمیده خیرآبادی به عنوان بانویی باسواد یاد کرد که تجربیاتش به سرمایهای کلان تبدیل شده بود. /font>
او ادامه داد: خانم خیرآبادی جز شخصیتهای بسیار پیچیدهای بود که از فیزیک خودش استفادهی لازم را دربازیگری میبرد. این زن آنقدر با متن زندگی و شرایط جاری زندگی تودهها آشنا بود که نقشهایی استثنایی خلق کرد. /font>
بهزاد فراهانی با اشاره به بیماریهای سالهای پایانی زندگی حمیده خیرآبادی افزود: هرچند کهولت سن و دشواریهای زندگی او را آزار میداد. اما به هرحال بانوان پرقدرتی مانند ثریا و پروانه از او نگهداری میکردند و من از نزدیک شاهد بودم ثریا چگونه همواره در اندیشهی مادر خویش بود. /font>
او یادآور شد:حمیده خیرآبادی با اساتید بزرگی در دههی 30 کار کرده و دورهی آموختنیهایش بسیار گسترده بود که همین موضوع موجب شد او در کنار رقیه چهرهآزاد و عصمت صفوی جز بانوان ماندگار سینمای ایران باشند. /font>
بهزاد فراهانی با گرامیداشت یاد و خاطرهی این هنرمند افزود: ویژگی دیگر او که فراموشنشدنی است، لبخند ویژهی حمیده خیرآبادی است، آدم در این لبخند همه بهار را میدید. /font>
مرتضی احمدی گفت: حمیده خیرآبادی مادر همه بچههای هنرمند بود /font>
این بازیگر قدیمی گفت: بعد از رقیه چهرهآزاد مادری هنرمندان به نادره رسید، او نسبت به همه علاقهمند و بسیار غمخوار و دلسوز بود. /font>
مرتضی احمدی با اشاره به سالهای فعالیت حمیده خیرآبادی در سینما و تلویزیون اضافه کرد: او بیش از 50 سال در این مملکت کار هنری کرد و زحمت کشید، اما در روزگاری که گرفتار بیماریهای گوناگون بود در خانهاش کنار گذاشته شد و این پرسش برای من مطرح است که چرا اینگونه تنها گذاشته شد. کسی که سالها برای هنر این مملکت تلاش کرده بود. /font>
او در پایان گفت: ما باید بیش از این قدر هنرمندان قدیمی خود را بدانیم. /font>
ایرج راد در پی درگذشت حمیده خیرآبادی او را هنرمندی با روحیهی بالای کاری، توصیف کرد. /font>
این بازیگر که در فیلم «اجارهنشینها» با حمیده خیرآبادی همکاری کرده است، به ایسنا، گفت: حمیده خیرآبادی نهتنها خودش روحیه بسیار بالایی داشت، بلکه این روحیه و انرژی را به دیگران هم منتقل میکرد که این ویژگی بسیار مهمی در کار او بود. /font>
راد ادامه داد: او همواره برخوردهایی بسیار صمیمانه و محترمانه داشت و با تسلطی که بر کارش داشت به همکارانش آرامش میداد. به گونهای که هرگز در همکاری با او احساس خستگی نمیکردیم، درحالیکه گاه برای فیلمبرداری یک اثر ساعتهای طولانی کار میکرد. /font>
راد در پایان این گفتوگو با ابراز تأسف از درگذشت این هنرمند خاطرنشان کرد: او ارزشهای کاری بسیار بالایی داشت و در طول زندگی هنری خود تجربیات فراوانی در تمام عرصههای نمایشی پیدا کرده بود و در تمام این زمینهها مهارت و توانمندی بسیار داشت. /font>
ابوالحسن داودی گفت:قصد داشتم در کار اخیرم «زمین انسانها» به حمیده خیرآبادی ادای دین کنم. /font>
این کارگردان به ایسنا،گفت: به همین دلیل قسمتی را نوشتیم و قرار بود خانم خیرآبادی بهعنوان بیمار با اسم و مشخصات خودش و بخشی از زندگیشان در این فیلم حضور داشته باشند و در یکی از قسمتهای فیلم به عنوان بیمار به بیمارستان مراجعه کنند. /font>
متن را چند روز قبل به خودشان دادم تا آن را تصحیح کنند و جمعه مقابل دوربین بروند،اما این فرصت فراهم نشد. /font>
داودی با اشاره به دیداری که چند روز قبل با خیرآبادی داشته است،یادآور شد:آخرین صحبتی که با ایشان داشتم تلفنی شب گذشته بود و دو سه شب پیش نیز به دفتر ما آمدند و با هم دربارهی کار صحبت کردیم. /font>
این کارگردان با اظهار تاسف از چگونگی مراسم خاکسپاری حمیده خیرآبادی ادامه داد: این هنرمند 70 سال در عرصه فرهنگوهنر این مملکت زحمت کشید و اگر ما فیلمبرداری را تعطیل نمیکردیم و با عوامل کار به مراسم نمیرفتیم،هیچ کدام از همکاران و هنرمندان در این مراسم حضور نداشتند و فقط دو سه تا از همسایههایشان بودند. /font>
او در عین حال اذعان داشت: اینگونه تصمیمگیری برای خاکسپاری درست نبوده است، به هرحال این هنرمند فقط به خانواده و خودش تعلق ندارد بلکه به یک ملت تعلق دارد. /font>
داودی یادآور شد: بلافاصله بعد از اینکه خبر درگذشت ایشان را شنیدم به مدیرعامل خانه سینما زنگ زدم و گفتم که ایشان را دارند دفن میکنند و به ایشان اطلاع دادم که اگر میتوانند کاری کنند تا افرادی حضور داشته باشند اما متاسفانه این اتفاق نیافتاد و ترتیب اثری ندادند و نمیدانم چرا خانه سینما وظایف خودش را فراموش کرده است. ؟! /font>
این کارگردان با اشاره به صحبتهایی که با حمیده خیرآبادی داشته است، گفت: بخشی از سکانسهای حضورشان در این فیلم براساس آنچه در واقعیت ایشان میگفتند، نوشته شده است. ایشان گلایه داشتند از اینکه فراموش شدهاند. /font>
این هنرمند به عنوان هنرمندی شایسته، 75 هزار تومان از طرح تکریم وزارت ارشاد میگرفتند و این موضوع مایه شرمساری است. نمیدانم خانه سینما و مسوولان سینمایی چگونه میتوانند پاسخگو باشند؟!. /font>
نصیریان: فرصت نشد با هم همکاری کنیم /font>
علی نصیریان گفت:قرار بود در کار اخیر آقای ابوالحسن داودی « زمین انسانها» یک سکانس با هم بازی کنیم، اما این فرصت متاسفانه فراهم نشد. /font>
این بازیگر قدیمی سینما و تئاتر که در مراسم خاکسپاری حمیدهخیرآبادی حضور داشت با اشاره به پنج، شش دهه تلاش و حضور حمیده خیرآبادی در هنر ایران به ایسنا،گفت: با کمال تأسف در هیچ فیلمی با هم همبازی نبودیم ولی نسبت به ایشان ارادت دارم و کار ایشان را میپسندم. /font>
او در عین حال گفت: قرار بود در کار اخیر آقای ابوالحسن داودی « زمین انسانها» یک سکانس با هم بازی کنیم، اما این فرصت متاسفانه فراهم نشد. /font>
علی نصیریان توضیح داد: قرار بود من در یک سکانس به عنوان پزشک بیمارستان برای عیادت و احترام به سراغ حمیده خیرآبادی بروم و خوشحال بودم که قرار است با هم همکاری کنیم و با کمال تأسف این اتفاق نیافتاد اما امیدواریم یک سکانس به یاد ایشان در این کار گنجانده شود. /font>
وی با اشاره به مراسم خاکسپاری خیرآبادی به ایسنا گفت: این مراسم خیلی سریع انجام شد و برای ما خیلی تعجببرانگیز بود که اینقدر سریع اتفاق افتاد و ما و گروه کار به زحمت توانستیم خودمان را به بهشتزهرا (س) برسانیم. /font>
نصیریان اذعان داشت:به هرحال اینقدر سرعت در مراسم خاکسپاری باعث شد که ارگانها و گروهها نتوانند اطلاعرسانی کنند و جمعیت کمی در مراسم حاضر بود. بنابراین امیدوارم با توجه به حضور موثر خانم خیرآبادی در عرصهی هنر، خانه تئاتر و سینما و ارگانهای مربوطه یک مراسم برای ایشان و در شان این هنرمند داشته باشیم، تا جبران مراسم تشییع جنازهای باشد که امروز انجام شد. /font>
داریوش اسدزاده: با شنیدن این خبر شوکه شدم /font>
داریوش اسدزاده هنرمندی که از سال 26 با حمیده خیرآبادی همکاری داشته است او را انسانی بسیار بزرگوار، با استعداد و هنرمندی باتجربه، صمیمی و خونگرم دانست. /font>
این هنرمند قدیمی به ایسنا گفت: دو سه روز پیش با ایشان صحبت کردم و امروز بعد از شنیدن این خبر واقعا شوکه شدهام چرا که این ماجرا برای من باورکردنی نیست. /font>
اسدزاده ادامه داد: حمیده خیرآبادی جز آن دسته از بازیگران زن بود که نامش جاودان شد. او همواره به بازیگر مقابلش الهام میداد و دارای انرژی و قدرت بسیاری بود که آن را به دیگر همکارانش منتقل میکرد و نمیتوان برای او جایگزینی پیدا کرد. /font>
همچنین صدرالدین شجره دیگر بازیگر تئاتر و تلویزیون هم با ابراز تاسف فراوان از درگذشت این هنرمند گفت: تکرار چنین درگذشتهایی در فروردینماه امسال بسیار آزاردهنده است. امیدوارم دیگر شاهد وقوع چنین اتفاقاتی نباشیم. /font>
او ادامه داد: از سیوهفتهشت سال پیش که ایشان را میشناختم بسیار نازکطبع و حساس بود و همواره با مهربانی با دیگران برخورد میکرد. /font>
اما مائده طهماسبی بازیگری که قرار بود در اثر جدید ابوالحسن داوودی با خیرآبادی همبازی شود به ایسنا گفت: از 6 ماه پیش که بحث ساخت این اثر مطرح شد بسیار خوشحال و علاقهمند بودم زیرا قرار بود در این برنامه برای اولینبار با خانم خیرآبادی همبازی شوم، اما شنیدن خبر درگذشت ناگهانی ایشان همانند پتکی برسر ما فرود آمد و گویی همه ما که مشتاق همکاری با او بودیم در حالت خلاء بهسر میبریم. /font>
طهماسبی افزود: لبخند زیبای او همواره در نظرم هست و امروز صبح نیز هنگام مراسم خاکسپاری لبخند او از ذهنم بیرون نمیرفت. همکاری با هنرمندان با سابقه برای ما غنیمت است که متاسفانه این فرصت برایم دست نیافت تا با خانم خیرآبادی همکاری کنم . /font>
درج اگهی استخدام
درج اگهی رایگان
کالا و خدمات خود را به رایگان معرفی نمایید
اگهی 90
www.agahi90.com
صمد بهرنگی
«مرگ خیلی آسان میتواند به سراغ من بیاید، اما من تا میتوانم زندگی کنم، نباید به پیشواز مرگ بروم. البته
اگر یک وقتی ناچار با مرگ روبرو شوم که میشوم، مهم نیست. مهم این است که زندگی یا مرگ من، چه اثری
در زندگی دیگران داشته باشد»....صمد بهرنگی، ماهی سیاه کوچولو
صمد بهرنگی، داستان نویس، محقق، مترجم و معلم بزرگ ایرانی از خطه پرافتخار آذربایجان، در سال 1318 در تبریز به دنیا آمد و تنها پس بیست و نه سال زندگی، به طرز مبهمی در رودخانه ارس غرق شد و دیده از جهان فرو بست. وب سایت یادبود صمد بهرنگی، توسط تعدادی از علاقمندان بهرنگی که سالها پس از مرگ او به دنیا آمده اند احداث گردیده است. هدف از ایجاد این پایگاه اینترنتی، سپاس از لحظات لذت بخشی که در کودکی با داستانهای صمد به دست آورده ایم و نیز ایجاد یک پایگاه اطلاعاتی متمرکز جهت معرفی صمد به فارسی زبانان جهان می باشد.
« مرا از آذر شهر به گاوگان فرستادند، 240 تومن از حقوقم کسر کردند
که چرا در امور مسخره اداری دخالت کرده بودم. به محض اینکه به گاوگان رسیدم شروع به کار کردم. مثل یک گاو پر کار درس دادم.
بعضی ها تعجب میکردند که چرا با این همه ظلمی که بهت رسیده، باز هم جانفشانی میکنی،
این آدم ها فقط نوک بینی شان را میدیدند، نه یک قدم آن دورتر را. خودم را به گاوگان عادت دادم و بی اعتنا کار کردم ... سعی کن بی اعتنا باشی.
اما نه اینکه کار نکنی و بیکاره باشی. ها! غرض رفتن است نه رسیدن. زندگی کلاف سردرگمی است. به هیچ جا راه نمی برد. اما نباید ایستاد. این که می دانیم نخواهیم رسید:
نباید ایستاد . وقتی هم که مردیم، مردیم به درک!»
« قارچ زاده نشدم بی پدر و مادر، اما مثل قارچ نمو کردم، ولی نه مثل قارچ زود از پا در آمدم. هر جا نمی بود به خود کشیدم، کسی نشد مرا آبیاری کند. من نمو کردم...
مثل درخت سنجد کج و معوج و قانع به آب کم، و شدم معلم روستاهای آذربایجان.
پدرم می گوید: اگر ایران را میان ایرانیان تقسیم کنید از همین بیشتر نصیب تو نمی شود...»
صمد بهرنگی دردوم تیرماه 1318 در محله چرنداب در جنوب بافت قدیمی تبریز در خانواده ای تهیدست چشم به جهان گشود. پدر او عزت و مادرش سارا نام داشتند .صمد دارای دو برادر و سه خواهر بود .پدرش کارگری فصلی بود که اغلب به شغل زهتابی(آنکه شغلش تابیدن زه و تهیه کردن رشته تافته از روده گوسفند و حیوانات دیگر باشد) زندگی را میگذراند وخرجش همواره بر دخلش تصرف داشت. بعضی اوقات نیز مشک آب به دوش می گرفت و در ایستگاه «وازان» به روس ها و عثمانی ها آب می فروخت. بالاخره فشار زندگی وادارش ساخت تا با فوج بیکارانی که راهی قفقاز و باکو بودند. عازم قفقاز شود. رفت و دیگر باز نگشت.
صمد بهرنگی پس از تحصیلات ابتدایی و دبیرستان در مهر ۱۳۳۴ به دانشسرای مقدماتی پسران تبریز رفت که در خرداد ۱۳۳۶ از آنجا فارغالتحصیل شد. از مهر همان سال و در حالیکه تنها هجده سال سن داشت آموزگار شد و تا پایان عمرکوتاهش، در آذرشهر، ماماغان، قندجهان، گوگان، و آخیرجان در استان آذربایجان شرقی که آن زمان روستا بودند تدریس کرد.
« از دانشسرا که درآمدم و به روستا رفتم یکباره دریافتم که تمام تعلیمات مربیان دانشسرا کشک بوده است و
همه اش را به باد فراموشی سپردم و فهمیدم که باید خودم برای خودم فوت و فن معلمی را پیدا کنم و چنین نیز کردم.»
در مهر ۱۳۳۷ برای ادامهٔ تحصیل در رشتهٔ زبان و ادبیات انگلیسی به دورهٔ شبانهٔ دانشکده ادبیات دانشگاه تبریز رفت و همزمان با آموزگاری، تحصیلش را تا خرداد ۱۳۴۱ و دریافت گواهینامهٔ پایان تحصیلات ادامه داد.
بهرنگی درنوزده سالگی (۱۳۳۹) اولین داستان منتشر شدهاش به نام عادت را نوشت. یک سال بعد داستان تلخون را که برگرفته از داستانهای آذربایجان بود با نام مستعار "ص. قارانقوش " در کتاب هفته منتشر کرد و این روند با بینام در ۱۳۴۲، و داستانهای دیگر ادامه یافت. بعدها از بهرنگی مقالاتی در روزنامه "مهد آزادی"، توفیق و ... به چاپ رسید با امضاهای متعدد و اسامی مستعار فراوان از جمله داریوش نواب مرغی، چنگیز مرآتی، بابک، افشین پرویزی و باتمیش و ... . او ترجمههایی نیز از انگلیسی و ترکی استانبولی به فارسی و از فارسی به آذری (از جمله ترجمهٔ شعرهایی از مهدی اخوان ثالث، احمد شاملو، فروغ فرخزاد، و نیما یوشیج) انجام داد. تحقیقاتی نیز در جمعآوری فولکلور آذربایجان و نیز در مسائل تربیتی از او منتشر شدهاست.
در سال 1341 صمد از دبیرستان به جرم بیان سخنهای ناخوشایند (بنابه گزارش رئیس دبیرستان) در دفتر دبیرستان و بین دبیران اخراج و به دبستان انتقال یافت. یکسال بعد و در پی افزایش فعالیتهای فرهنگی، با پاپوش رئیس وقت فرهنگ آذربایجان به کار صمد به دادگاه کشیده شد که متعاقبا تبرئه گردید. در 1342 کتاب الفبای آذری برای مدارس آذربایجان را نوشت که این کتاب پیشنهاد جلال آلاحمد برای چاپ به کمیتهی پیکار جهانی با بیسوادی فرستاده شد اما صمد بهرنگی با تغییراتی که قرار بود آن کمیته در کتاب ایجاد کند با قاطعیت مخالفت کرد و پیشنهاد پول کلانی را نپذیرفت و کتاب را پس گرفت و باعث برانگیختن خشم و کینهی عوامل ذینفع در چاپ کتاب شد.
سال 1343 همراه بود با تحت تعقیب قرار گرفتن صمد بهرنگی به خاطر چاپ کتاب «پاره پاره» و صدور کیفرخواست از سوی دادستانی عادی ۱۰۵ ارتش یکم تبریز و سپس صدور جکم تعلیق از خدمت به مدت ٦ ماه. در این سال وی با نام مستعار افشین پرویزی کتاب انشاء ساده را برای کودکان دبستانی نوشت. در آبان همین سال حکم تعلیق وی لغو گردید و صمد به سر کلاس بازگشت. سالهای میانی دهه چهل مصادف بود با دستگیری و اعدام تعدادی از نزدیکان صمد به دست رژیم شاه و شرکت او در اعتصابات دانشجویی.
صمد بهرنگی در شیوه آموزشی و مضمون قصه های خود تلاش می کرد روح اعتراض به نظام حاکم را در دانش آموزانش پرورش دهد. پای پیاده در روستاها راه می افتاد و اگر کسی کتابخانه ای تاسیس کرده بود او را تشویق می کرد و به مجموعه کتابهایش، کتابهایی می افزود. بچه ها را به ویژه تشویق به مطالعه می کرد و هرچه از جذابیت و روشهای دوست داشتنی برای این گروه سنی می دانست در کار می کرد تا بچه با کتاب به عنوان یک همراه همیشگی در تمام طول زندگی مانوس باشند. می گفت که کتاب بخوانند و سپس آن را در جملاتی ساده برای دیگران خلاصه نویسی کنند. در این دوران بود که ساواک به برخی از فعالیتهای بهرنگی حساس شد. تهدیدها آغاز شد و چندین بار در طول دوران زندگی خود مورد توبیخ و جریمه و حتی تبعید قرار گرفت. با این همه گویی او به این گونه از امور حساسیتی نداشت و در روحیه او خللی ایجاد نمی کرد.
« مرا از آذر شهر به گاوگان فرستادند، 240 تومن از حقوقم کسر کردند که چرا در امور مسخره اداری دخالت کرده بودم.
به محض اینکه به گاوگان رسیدم شروع به کار کردم. مثل یک گاو پر کار درس دادم. بعضی ها تعجب میکردند که چرا با این همه ظلمی که بهت رسیده،
باز هم جانفشانی میکنی، این آدم ها فقط نوک بینی شان را میدیدند، نه یک قدم آن دورتر را. خودم را به گاوگان عادت دادم و بی اعتنا کار کردم ...
سعی کن بی اعتنا باشی. اما نه اینکه کار نکنی و بیکاره باشی. ها! غرض رفتن است نه رسیدن. زندگی کلاف سردرگمی است.
به هیچ جا راه نمی برد. اما نباید ایستاد. این که می دانیم نخواهیم رسید: نباید ایستاد . وقتی هم که مردیم، مردیم به درک!»
بهرنگی در نهم شهریور ۱۳۴۷ در رود ارس و در ساحل روستای شامگوالیک کشته شد و جسدش را چند روز بعد در ۱۲ شهریور در نزدیکی پاسگاه کلاله در چند کیلومتری محل غرق شدنش از آب گرفتند. جنازهٔ او در گورستان امامیهٔ تبریز دفن شدهاست. ده روز قبل از غرق شدن صمد، تعدادی از مامورین ساواک به خانه محل سکونت وی هجوم برده و وی را تهدید نموده بودند. حدود یکماه قبل از این حادثه ، کتاب ماهی سیاه کوچولو چاپ شده و مورد اقبال مردم ایران و جهان واقع شده بود.
نظریات متعدد و مختلفی دربارهٔ مرگ بهرنگی وجود دارد. از روزهای اول پس از مرگ او، در علل مرگ او هم در رسانهها و هم به شکل شایعه بحثهایی وجود داشتهاست. یک نظریه این است که وی به دستورِ یا به دستِ عوامل دولت پادشاهی پهلوی کشته شدهاست.که شواهد مستندی در این باره وجود دارد. نظریهٔ دیگر این است که وی به علت بلد نبودن شنا در ارس غرق شدهاست.
تنها کسی که معلوم شدهاست در زمان مرگ یا نزدیک به آن زمان، همراه بهرنگی بودهاست شخصی به نام حمزه فراهتی است که بهرنگی همراه او به سفری که از آن باز نگشت رفته بود. اسد بهرنگی، که گفتهاست فراهتی را دو ماه بعد در خانهٔ بهروز دولتآبادی دیدهاست، از قول او گفتهاست: «من این طرف بودم و صمد آن طرفتر. یک دفعه دیدم کمک میخواهد. هر چه کردم نتوانستم کاری بکنم.»
سیروس طاهباز دراینباره مینویسد: «بهرنگی خواسته بود تنی به آب بزند و چون شنا بلد نبود، غرق شده بود. جلال آلاحمد مرگ بهرنگی را مشکوک تلقی کرد اما حرف بهروز دولتآبادی برایم حجّت بود که مرگ او را طبیعی گفت و در اثر شنا بلدنبودن.» اسد بهرنگی شنا بلد نبودن صمد را تأیید میکند ولی دربارهٔ نظر طاهباز و دیگران میگوید «همه از دهان بهروز دولتآبادی حرف زدهاند نه این که واقعاً تحقیقی صورت گرفته باشد تا به حال برخوردی تحقیقی دربارهٔ مرگ صمد نشدهاست.»
طرفداران به قتل رسیدن صمد ادعا میکنند که در ماه شهریور رود ارس کمآب است و در نتیجه احتمال غرق شدن سهوی وی را کم میدانند. اسد بهرنگی کمآب بودن محل غرق شدن صمد را تأیید میکند و دراینباره میگوید «البته بعضی جاها ممکن است پر آب شود. هیچکس نمیآید در محلی که جریان آب تند است آبتنی یا شنا کند، چه برسد به صمد که شنا هم بلد نبود.» با این وجود تأکید میکند: «البته هیچکس ادعا نمیکند که فراهتی مأمور ساواک بود یا مأمور کشتن صمد.»
جزئیات متناقض دیگری نیز دربارهٔ مرگ بهرنگی روایت شدهاست. از جمله اسد بهرنگی گفتهاست: «جسد صورت و بدنش سالم بود. دو سه تا جای زخم، طرف ران و ساقش بود، چیزی شبیه فرورفتگی. رئیس پاسگاه در صورتجلسهاش، به جای زخمها اشاره کرد. بعدها البته توی پاسگاه دیگری، این صورتجلسه عوض شد». اسد بهرنگی به همین تناقضات به شکل دیگری اشاره کردهاست، از جمله این که گفتهاست فرج سرکوهی در جایی نوشتهاست که فراهتی گروهی را که به دنبال جسد صمد میگشتهاند (و به گفتهٔ اسد بهرنگی شامل اسد بهرنگی، کاظم سعادتی، و دو نفر از شوهرخواهرهای بهرنگی بودهاست) همراهی میکردهاست، در حالی که چنین نبودهاست.
جلال آلاحمد شش ماه بعد از مرگ صمد در نامهای به منصور اوجی شاعر شیرازی مینویسد «...اما در باب صمد. درین تردیدی نیست که غرق شده. اما چون همه دلمان میخواست قصه بسازیم ساختیم...خب ساختیم دیگر. آن مقاله را من به همین قصد نوشتم که مثلاً تکنیک آن افسانه سازی را روشن کنم برای خودم. حیف که سرودستش شکسته ماند و هدایت کننده نبود به آن چه مرحوم نویسنده اش میخواست بگوید...»
برادر صمد بهرنگی (اسد بهرنگی) در این باره میگویذ:همه میدانند که ویژه نامه آرش چند ماهی پس از مرگ صمد بهرنگی منتشر شد و آن موقع هم دوستان نزدیک صمد بر مرگ او مشکوک بودند. با اطلاعاتی که از جریانات تابستان ۴۷ داشتند کشته شدن صمد را وسیله عملههای رژیم که شاید ساواک هم مستقیما در آن دست نداشته باشد دور از انتظار نمیدانستند.
اسد بهرنگی در قسمت دیگری از این کتاب میگوید: «در زمانی که ما در کنار ارس دنبال صمد میگشتیم و صمد راداد میزدیم مامورین ساواک به حانه صمد آمده و همه چیز را به هم ریخته بودند. میز تحریر مخصوص او را شکسته بودند و نامهها و یادداشتهایش را زیر و رو کرده بودند. و اهل خانه را مورد باز جویی قرار داده بودند، و چند کتاب و یادداشت هم برداشته و برده بودند و خوشبختانه کتابخانهٔ اصلی صمد را که در آن طرف حیاط بود ندیده بودند.»
در این بخش، فهرست کتب و مقالات نوشته شده بوسیله صمد بهرنگی و بعضا نوشته های دیگران در مورد صمد جمع آوری گردیده است. در کنار اغلب داستانهای صمد، لینک دانلود آنها برای اشخاصی که امکان خرید کتب را به هر دلیل ندارند قرار داده شده که این کتابها توسط سایتهای دیگر تبدیل به کتابهای الکترونیکی شده اند، اما به سایر عزیزان، توصیه دوستانه می نمائیم که جهت حمایت از کالاهای فرهنگی، اقدام به خرید نسخ چاپی این آثار بنمایند. امکان خرید آنلاین اکثر این کتابها از طریق وبسایت انتشارات بهرنگی، و نیز سایر کتابفروشیهای آنلاین وجود دارد.
........................................................................................................................................................................................................
قصهها
* اولدوز و کلاغها - پاییز ۱۳۴۵ | دریافت
* اولدوز و عروسک سخنگو - پاییز ۱۳۴۶ | دریافت
* کچل کفتر باز - آذر ۱۳۴۶ | دریافت
* پسرک لبو فروش - آذر ۱۳۴۶ | دریافت
* افسانه محبت - زمستان۱۳۴۶ | دریافت
* ماهی سیاه کوچولو - تهران ، مرداد ۱۳۴۷ | دریافت
* پیرزن و جوجه طلاییاش - ۱۳۴۷ | دریافت
* یک هلو هزار هلو - بهار ۱۳۴۸ | دریافت
* ۲۴ ساعت در خواب و بیداری - بهار ۱۳۴۸ | دریافت
* کوراوغلو و کچل حمزه - بهار ۱۳۴۸ | دریافت
* تلخون و داستانهای دیگر- ۱۳۴۲(شامل ده داستان: تلخون، بی نام، عادت، پوست نارنج، قصه آه، آدی و بودی، به دنبال فلک، بزریش سفید، گرگ و گوسفند، موش گرسنه) | دریافت
* کلاغها، عروسکها و آدمها
*دومرول | دریافت
کتاب و مقاله
* کند و کاو در مسائل تربیتی ایران - تابستان ۱۳۴۴ | دریافت
* الفبای فارسی برای کودکان آذربایجان
* فولکلور و شعر
* افسانههای آذربایجان(ترجمه فارسی) - جلد ۱ - اردیبهشت ۱۳۴۴
* افسانههای آذربایجان (ترجمه فارسی) - جلد ۲ - تهران، اردیبهشت ۱۳۴۷
* تاپما جالار ، قوشما جالار (مثلها و چیستانها) - بهار ۱۳۴۵
* پاره پاره (مجموعه شعر از چند شاعر ترک) - تیر ۱۳۴۲
* مجموعه مقالهها | دریافت
* انشا و نامهنگاری برای کلاسهای ۲ و ۳ دبستان
* آذربایجان در جنبش مشروطه | دریافت
ترجمهها
* ما الاغها! - عزیز نسین - پاییز ۱۳۴۴
* دفتر اشعار معاصر از چند شاعر فارسی زبان
* خرابکار (قصههایی از چند نویسنده ترک زبان) - تیر ۱۳۴۸
* کلاغ سیاهه - مامین سیبیریاک (و چند قصه دیگر برای کودکان) خرداد ۱۳۴۸
برخی کتب و مطالب نوشته شده درباره صمد بهرنگی:
* صمد جاودانه شد - (علی اشرف درویشیان) - ۱۳۵۲
* کتاب جمعه - سال اول - شماره۶ - ۱۵ شهریور ۱۳۵۸
* منوچهرهزارخانی - «جهان بینی ماهی سیاه کوچولو» - آرش دوره دوم ، شماره ۵ - (۱۸) -آذر ۱۳۴۷
* برادرم صمد- نوشته اسد بهرنگی
در این صفحه به ارائه مقالاتی می پردازیم که در ارتباط با صمد بهرنگی نگاشته شده است. بدیهیست انتشار این مقالات در این وبسایت به معنای تایید کامل محتوای آنها توسط صاحبین سایت صمد بهرنگی نمی باشد. وب سایت صمد بهرنگی آماده دریافت مقالات همه شما علاقمندان صمد و ارائه آن در این صفحه می باشد.
....................................................................................................................................................................................................................
1- شصت و هفت سال با صمد بهرنگی و جای خالیاش در ادبیات کودکان ایران، ناصر خالدیان. دریافت
2-صمد بهرنگی، عنصر پویای دانش و آگاهی، کیوان باژن. دریافت
3- یادگارهایی از صمد بهرنگی و برادرش اسد، مزدک علی نظری. دریافت
4- صمد بهرنگی، خالق قصه های پرسش آفرین، زهرا شعبانی. دریافت
5- مرگ صمد و هیاهوی دروغگویان، اسد بهرنگی. دریافت
6-سلام عمو صمد، خسرو صادقی بروجنی. دریافت
در این صفحه به ارائه مقالاتی می پردازیم که در ارتباط با صمد بهرنگی نگاشته شده است. بدیهیست انتشار این مقالات در این وبسایت به معنای تایید کامل محتوای آنها توسط صاحبین سایت صمد بهرنگی نمی باشد. وب سایت صمد بهرنگی آماده دریافت مقالات همه شما علاقمندان صمد و ارائه آن در این صفحه می باشد.
....................................................................................................................................................................................................................
1- شصت و هفت سال با صمد بهرنگی و جای خالیاش در ادبیات کودکان ایران، ناصر خالدیان. دریافت
2-صمد بهرنگی، عنصر پویای دانش و آگاهی، کیوان باژن. دریافت
3- یادگارهایی از صمد بهرنگی و برادرش اسد، مزدک علی نظری. دریافت
4- صمد بهرنگی، خالق قصه های پرسش آفرین، زهرا شعبانی. دریافت
5- مرگ صمد و هیاهوی دروغگویان، اسد بهرنگی. دریافت
6-سلام عمو صمد، خسرو صادقی بروجنی. دریافت