انجمن سینمای جوان برازجان

وبلاگ آموزشی و اطلاع رسانی (اخبار و فراخوان مسابقات و جشنواره های فیلم و عکس)

انجمن سینمای جوان برازجان

وبلاگ آموزشی و اطلاع رسانی (اخبار و فراخوان مسابقات و جشنواره های فیلم و عکس)

آیا عکاسی هنر است؟

آیا عکاسی هنر است؟
منصور نصیری

ما این سوال را بارها و بارها شنیده ایم که آیا عکاسی می تواند در ذات خود ، هنر محسوب شود؟ و شاهد رسالات و مقالات زیادی در رد یا تایید این نظر هستیم.ایراد و استدلال نخست در رد این نظر اینست که به نظر می رسد در عکاسی یک پروسه مکانیکی قسمت عمده کار را بر عهده دارد که عکاس قادر به افزودن چیزی جز مقداری دستکاری در چاپ عکس ، به آن نیست.  (و این هم در صورتی است که عکاس خود چاپ عکس را در تاریکخانه اش انجام دهد. برای مثال عکاسان جنگ جهانی دوم که آثار تامل برانگیزی هم خلق کردند تنها لحظه ها را شکار و فیلم ها را برای ظهور و چاپ به لابراتوار هایی خارج از مهلکه ارسال می کردند و خود معمولا تصور دقیقی از نتیجه کار- اگر نتیجه ای وجود می داشت - نداشتند)


شاید از طریقی که در ادامه پی خواهم گرفت قادر به کمک به بعضی نتیجه گیری ها در این بحث شوم. طی سال های 1956 تا 1957 بیش از یک سال را با
William Mortensen در Leguna Beach کالیفرنیا گذراندم و فلسفه و تکنیک او را که بیش از 40 سال به هر دوی آنها در کارهایم به عنوان یک عکاس چهره نگار وفادار مانده ام ، از او آموختم. آقای Mortensen تکنیک های شخصی و خاص خودش را در نورپردازی سوژه ، زمان بندی نوردهی و ظهور و چاپ فیلم داشت. او در هر یک از این مراحل در برابر گروه معروفf/64 به ریاست آنسل آدامز قرار می گرفت که معتقد به عدم هر گونه دستکاری در ظهور و چاپ فیلم بود. به نظر می رسد چنین فلسفه ای با استدلالی که ارائه می دهد به خودی خود عکاسی را از جرگه هنر خارج می کند. گروه آنقدر قدرت و نفوذ داشت که به مدت بیش از یک دهه در کنار گذاشتن مجازی Mortensen از تاریخ عکاسی موفق شد. Mortensen مفهوم " نور دادن برای سایه ها و ظهور برای روشنی ها " را با تجربه بر عکس قضیه یعنی " نوردادن برای روشنی ها و ظهور برای سایه ها " متغیر کرد. مفهوم قبلی، تکنیسین های تاریکخانه را وادار می کرد با استفاده از تکنیک معروف “Pull” نگاتیو را به نقطه مشخصی از پروسه ظهور که توسط فاکتور شناخته شده ای به نام " گاما" تنظیم می شد ، برسانند. این تغییر مختصر پیش از آنکه پروسه ظهور کامل شود نگاتیو را از ادامه راه نگه می داشت. من نمی توانم در مورد نتایجی که با استفاده از این روش و توسط ستارگان پر فروغی همچون گروه F/64 که مطمئنا عکس های باشکوهی خلق کرده اند که برای همیشه باقی خواهند ماند ، بحث و استلال کنم ، اما می توانم در باره آن مفهوم پایه و اساسی حرف هایی بزنم. Mortensen می گفت ، نگاتیو مانند " دوربین پیچیده " چشم انسان است که به اندازه کافی برای ضبط و انتقال تدریجی یک سوژه دچار محدودیت و مضیقه است و بیشتر ، سوژه را قاپ می زند و می دزدد تا آن را با تمام جزییات و حواشی اش نشان دهد . مفهوم پایه و قدیمی ارائه شده هم تنها همین کار را انجام می دهد. ایده Mortensen بر اساس مفهوم " نوردادن برای روشنی ها و ظهور برای سایه ها " منجر به ظهور کامل فیلم برای دستیابی به آنچه که نامش را " 7 مشتق " (7-D) گذاشته بود ، شد. او حتی برای اثبات نظریه اش فیلمی را به اندازه کافی در پروسه ظهور تحریک کرد تا کاملا ظاهر شود. او به جای 5 دقیقه ، نگاتیو را حدود یک تا یک و نیم ساعت یا تا قبل از آنکه نگاتیو آسیب ببیند و لکه دار شود در “Developer” نگاه داشت . همه چیز به خوبی با یک نگاتیو کاملا ظهور یافته به پایان رسید.تنها کمی کار بر روی کاغذ با قی مانده بود تا عکسی عالی از سفید سفید تا سیاه سیاه بدست آید.من این کار را بارها انجام داده ام ،ظهور یک تا یک و نیم ساعته بدون هیچ اثر نامناسبی بر روی نگاتیو. به موضوع اصلی برگردیم. این درگیری عکاس برای ارائه یک عکس مسیر طولانی است که عکاسی را در زمره هنر قرار می دهد ، اما به یک چیز دیگر نیز نیاز است که Mortensen به خوبی از پس آن نیز بر آمده است.مدتها پیش از آنکه او وارد عکاسی شود در نیویورک با هنرمندانی از جمله Bridgeman، Henri و Bellows مشغول تحصیل بود و طی یک سال در "یونان " از بسیاری جاها نقاشی کرد.پس از بازگشت به Salt Lake City به تدریس در کلاس های هنر دبیرستان قدیمی خود پرداخت . من تعدادی از کارهای رنگ و روغن او را در Laguna Beach مشاهده کردم که کارهای بسیار با ارزشی بودند.مسئله اینست که او یک هنرمند مسلم بود و آن استعداد و سرشت را با خود به عکاسی آورده بود.


من هیچ عکاس دیگری را سراغ ندارم که پرتره هایی با کیفیت آثار
mortensen ارائه کرده باشد. احساس من اینست که یادگیری اغلب هنرمندان از طریق منابع یکسانی بوده و در نتیجه کارهای آنها هم شبیه بهم و یکسان به نظر می رسد. به نظر من ، هر چند که آنها تکنیسین های خوبی محسوب می شوند اما فاقد آن بارقه هنرمندی هستند و آن بارقه خصوصیتی است که فرد با آن متولد می شود و آموختنی نیست هر چند که مطالعه عمیق و دقیق تاریخ هنر و آثار هنرمندان متقدم و موفق، به بهبود درک افراد از هنر و ارتقا کیفیت آثار آنها کمک می کند. من به عکس های بسیاری توجه کرده ام و مجلات و کتاب های متعددی را ورق زده ام و در آنها آثاری را دیده ام که بیشتر آنها را تکنیسین ها و نه هنرمندان تهیه و عرضه کرده اند. یک مثال : Mortensen برای کمک به داوری در یک نمایشگاه عکس در Santa Ana دعوت شده بود، یکی از معدود دفعاتی که از خانه و استودیو اش در Laguna Beach دور شده بود. او به قانون Schnitt ریاضی دان آلمانی که میگفت باید نسبت A به B برابر با نسبت B به A-B باشد ( افقی و عمودی) در ترکیب بندی عکس معتقد بود و در میان عکس ها به دنبال تصاویری بود که بیشتر با این قانون مطابقت کنند. چند تایی از عکس هایی که قانون Schnitt در آنها بیشتر رعایت شده بود توجه او را به خود جلب کردند ، آنها را جدا و برای مقایسه و بررسی بیشتر آنها را به دیوار تکیه داد. بقیه داوران گیج شده بودند بیشتر انتخاب های آنها در میان عکس هایی که Mortensen انتخاب و جدا کرده بود وجود نداشتند.او توضیح داد که اگر یک عکس چاپ شده کمپوزیسیون خوبی نداشته باشد ، هر چقدر هم که خوب گرفته و چاپ شده باشد این مسئله مهم نیست و دستورالعمل Schnitt به سادگی یک پرینت با کمپوزیسیون خوب را از پرینتی که فاقد آن است مشخص و معین می کند. باقی داوران سرانجام با Mortensen موافقت کردند و نهایتا جایزه به عکسی که او انتخاب کرده بود تعلق گرفت. من در مورد عکاسانی که آثارشان را به طور معمول عرضه می کنند نظری ندارم اما در مورد آنهایی که سعی می کنند کار های متوسطی را که به لحاظ تکنیکی عالی اما فاقد کیفیت حقیقی هنری هستند ،به مثابه هنر قلمداد کنند نظراتی دارم. مدت هاست که از من برای داوری در نمایشگاه ها و مسابقات عکاسی دعوت نمی شود زیرا همه می دانند که من عکس های رنگی را که مشخص است توسط خود عکاس چاپ نشده اند قبول ندارم و رد می کنم . بیشتر عکاسان چاپ های رنگی شان را به لابراتوار هایی می دهند که از تجهیزات گران قیمت استفاده می کنند .


برای آنکه عکاسی جایگاه خودش را در هنر داشته باشد باید بدست هنرمندان برجسته و عکاسان خبره به لحاظ فنی اعتلا یابد .بسیاری از عکاسان تکنیکی ، کارهای درخشانی در زمینه ثبت و ضبط آنچه که جهان دارد ارائه می دهند اما تنها " عکاسان هنرمند" قادر به حفظ جایگاه عکاسی در سالن های هنری و کلکسیون ها هستند.


 
* عکاسان و عکاسی ،به کوشش وارزیک درساهاکیان و بهمن جلالی- انتشارات سروش 1368

 

 

هنر عکاسی(عکاس باید با عکس هایش حرف بزند)

 

بارزترین ویژگی علوم امروز ناموزونی معرفتی آنهاست، علوم در حوزه‌های گوناگون با سرعت نور به پیش می‌شتابد اما بی‌مقصد.

 آنچه می‌توان دیدگان همه را در مقابل پدیده‌های اجتماعی امروز باز کند وجود رسانه‌ای با مسئولیت است که توجه همگان را برآنچه که می‌بینند اما نمی‌بینند جلب نماید.
مجید ناگهی، عکاس پیشکسوت عرصه عکاسی، از افرادی است که صدای خود را با عکس‌هایش به گوش مخاطب می‌ر‌ساند. آنچه در وهله اول درعرصه عکاسی مهم جلوه می‌کند، مستقل بودن این حوزه به عنوان یک هنر است.
مجید ناگهی در پاسخ به این سوال که حوزه عکس یک حوزه مستقل است یا وابسته، به خبرنگار سرویس  فرهنگی هنری ایسکانیوز گفت: عکس علاوه بر اینکه یک حوزه کاملاً مستقل است، در مواقع گوناگونی به کمک علوم دیگر نیز می‌شتابد، این حوزه به صورت اختصاصی اثراتی ارایه می‌دهد که علاوه بر جنبه زیبایی شناختی، بسیاری از محسوسات اجتماعی را تحریک می‌کند.

وی درخصوص استقلال عکس و عکاسی در میان هنرهای تجسمی افزود: آنچه حایز اهمیت است پایه‌های مشترک و یکدستی است که در تمام عرصه‌های تصویری هنرهای تجسمی وجود دارد.
در بخش بصری و تصویری هنرهای تجسمی، از بحث‌های مشترک و قواعد یکسانی (از لحاظ کمپوزیسیون اسلوب رسم و...) استفاده می‌شود.

وی افزود: هنرها از یکدیگر تاثیر می‌پذیرند. هنر عکاسی هم پویا است یعنی هنری است که تاثیر می گیرد و تاثیر می‌گذارد اما این موضوع نافی استقلال این حوزه به عنوان یک هنر نیست.
ناگهی ویژگی یک عکس تاثیرگذار را در داشتن نگاه موشکافانه و دانش عکاس دانست و گفت: یک عکاس در وهله اول باید حوزه‌اش و ویژگی‌هایی که با آن موضوع ارتباط می‌یابد را بشناسد، سپس بتواند نگاه موشکافانه‌اش را به آن حوزه معطوف کند البته تسلط دانش تئوریک و علمی و اسلوب مناسب کار وی را یکپارچه می‌کند. همه این ویژگی‌ها در کنار هم منوط به عکس تاثیرگذار می‌شود.

این عکاس جوان حرفه‌ای بودن عکاس را در برقراری تعاملات کامل با جامعه دانست و افزود: در هر جامعه‌ای فیلتر و سانسور وجود دارد. اگر عکاس به عنوان یک هنرمند خصوصیات جامعه را بشناسد و کار خود را درست انجام دهد‍، هیچگاه دچار فیلترینگ‌ها نمی‌شود، ضمن اینکه یک هنرمند بالغ و کامل هیچ وقت خودش دست به خودسانسوری نمی‌زند اگر مانعی هم وجود دارد، عکاس باید هوشمندانه و با نگریستن از دریچه‌‌ای دیگر اثرش را ارایه دهد‍. باید توجه داشت حرفه‌ای بودن عکاس در تعداد کثیر نمایشگاه‌هایش نیست بلکه در تعاملاتی است، که به سبب نوع نگاه عکاسانه‌اش با مخاطب بر قرار کرده است.

ناگهی داشتن اشراف کامل بر روی مقولات فنی و تکنیکی آشنایی با تکنیک و فن به روز شده و دانستن کامل روابط اجتماعی شناخت و آگاهی صحیح و مطالعه و دیدن سازمان یافته را عوامل موثر بر روند عکاسی دانست.
وی افزود:‌ عکاسان حرفه‌ای که به شکل مستمر و جدی برای بیان حرفشان حرکت می‌کنند و با عکس‌هایشان حرف می‌زند و نه آنکه به رزق و روزی بپردازند در ایران زیاد داریم. اگر عکاسان جوان که آکادمیک تحصیل می‌کنند، باید بدانند تنها دانشگاه به عنوان یک سیستم خروجی ملاک نیست،‌این عکاسان باید بتوانند کار کنند و اثر خود را ارایه دهند و دیده بشوند. آنهایی که امروز حرفه‌ای محسوب می‌شوند تنها بسیار تلاش نموده‌اند و این رمز موفقیت است. کار و کار و کار!

 

منبع: http://www.iscanews.ir/

 

هنر عکاسی(نقد و تحلیل عکس)

 

نقد و تحلیل عکس

عکاسی هنر وپدیده ای است که می آموزد، اطلاع رسانی می کند و به مرور و ثبت خاطرات می پردازد و همچنین به بخش جدایی نا پذیر از زندگی انسان امروزی در آمده است . بدون شک هر عکس با هر گونه گرایش و کاربردی دارای یک سری ارزش های بصری است، برخی از آنها نکته هایی را در خود نهفته دارند که تنها می توان از طریق مکاشفه دست به راز گشایی شان زد و زوایای پنهان آن را نمودار ساخت. همه عکس ها با خود نشانه هایی دارند، حتی ضعیف ترین آنها که توسط عکاسان علاقمند و مبتدی تهیه شده اند. این عکس ها بدلیل اینکه حداقل اطلاعاتی بصری را در خود دارند دارای اهمیت هستند.

هر اثر هنری با مخاطبینش کامل می شود و خلق هر اثری بدون داشتن مخاطب معنایی نخواهد داشت.

در پروسه تولید یک اثر هنری ، هنرمند و مخاطب از مولفه های لازم آن محسوب می شوند که در سه راس یک مثلث قرار دارند . با حذف هنرمند در حقیقت هیچ اثر هنری تولید نخواهد شد و با کنار گذاشتن مخاطب نیز اثر هنری به تولیدی بی مصرف تبدیل شده و خود رو به نابودی خواهد رفت.

تحلیل و نقد عکس پیوند میان اثر، هنرمند و مخاطب را ایجاد می کند که موجب بر خورداری بیشتر مخاطب از برخی اندیشه های ذهنی و پیچیدگی های موضوعی عکس ها می شود. لذا هر حرکتی در جهت درک، ارزشیابی و شناخت بیشتر مخاطب از یک اثر هنری مهم و دارای ارزش است. هر چند بهترین تفسیر و برداشت ها را خود تصویر می سازد و آنها بایستی خود سخن بگویند، لیکن بررسی و تحلیل جامع در معنی و محتوای عکس ها و همچنین بررسی ساختار زیبایی شناسی آنها می تواند درک و شناخت مخاطب را بیشتر کند. پرداختن به فضای درون عکس ها که ممکن است مضامین واقعی, فرا واقعی, شاعرانه, رویاگونه و یا فلسفی داشته باشند از مواردی است که در تجزیه و تحلیل عکس ها مورد توجه و بررسی قرار می گیرد.

معمولا در تحلیل یک عکس علاوه بر پرداختن به محتوای هنری و جنبه های فنی و تکنیکی آن می توان جنبه های کاربردی، تاریخی، روانشناختی و اجتماعی آن را نیز مورد بررسی قرار داد.

هرچند در نقد و تحلیل عکس ها هیچ فرمول و روش خاص و تعریف شده ای وجود ندارد و نویسنده هر بار با خلاقیت های نوشتاری سعی در بیان متفاوت تحلیل های خود دارد، لیکن نمی تواند یک سری قواعد مرسوم را نیز نادیده بگیرد. از آنجا که درک و دریافت محتوای عکس ها تابع دیدن , مطالعه , مکاشفه و تجربه است، یک تحلیل گر خود بایستی به دانش آن مجهز باشد.

یک تحلیل گر هم در فرم و هم در معنای عکس کاوش می کند و جنبه های گوناگون ساختاری و محتوای اثر را مورد تحلیل قرار می دهد.

نویسندگانی که عالمانه و منصفانه به تحلیل, تفسیر و نقد عکس ها می پردازند، در حقیقت شکاف میان نظریات عکاس و مخاطب را پر می کنند. این نکته نیز دارای اهمیت است که هر مخاطبی با توجه به سواد بصری، دانش و باور شخصی اش از لحن بیان و ساختار فرمی و محتوایی عکس ها می تواند برداشت خاص خودش را داشته باشد و طبیعی است که هر چه مخاطب دارای تجربه، اطلاعات و همچنین رابطه نزدیکی با عکاسی داشته باشد راحت تر می تواند با این عکس ها به عنوان یک شکل هنری ارتباط برقرار کند.

پرداختن به مقوله نقد و تحلیل عکس می تواند مخاطب را از تردیدها و سرگردانی برهاند. او انتظار دارد با مطالعه متون نوشتاری درباره عکس ها افزون بر اطلاعات بصری، درون آنها به آگاهی های دیگری هم دست یابد و بیان کنایی و پنهان موضوع را به صورت شفاف تری جستجو نموده و با درک ارزشهای زیبایی شناختی آن به بر داشت دلپذیری برسد.

با توجه به اینکه برخی از عکس ها می توانند در برابر تنوع تفسیر ها و تعبیر ها قرار گیرند، منتقد یا تحلیل گر می تواند با پرداختن به این بحث ها، فضائی قابل درک و علمی از این رسانه ایجاد کند که در کنار آن خلاقیت و استعداد های نو نیز شناخته شوند.

منتقدان یا کسانی که به جوانب گوناگون یک عکس می پردازند بایستی به این نکته نیز واقف باشند که به همان گونه که هر عکس مخاطب خاص خود را دارد، یکی ممکن است ارتباط بیشتری با آن بر قرار کند و دیگری ارتباط کمتر، یک نقد و تحلیل هم می تواند نظریات متفاوتی را بر انگیزاند. شخصی ممکن است با نظر نویسنده موافق و دیگری مخالف باشد و یا برخی دیگر تنها بخش هایی از اظهارات و نظریات منتقد را بپذیرند که در اینجا علمی بر خورد کردن ، همه جانبه گری و منصفانه قضاوت کردن می تواند در جذب مخاطب نیز موثر باشد و از طرفی ارزش و جایگاه نقد نیز به روشنی مشخص خواهد شد و مخاطبین نیز از آن استقبال خواهند کرد.

 

ابراهیم بهرامی   
ویرایش: محسن گلزاریان

کادر و ترکیب بندی در عکاسی(عمق میدان و فوکوس)

سطح مطلب : مقدماتی

عمق میدان و فوکوس
بسته به مقدار باز یا بسته بودن دریچه لنز (F-STOP)، فاصله کانونی، و فاصله فوکوس، عمق میدان (DOF – Depth of Field) مشخصی بدست می آید. DOF محدوده ای را اطراف نقطه فوکوس مشخص می کند که در آن منطقه سوژه شفاف و واضح است. خارج از این محدوده تصویر کم کم به سمت مات شدن (Blur) تمایل پیدا می کند. افرادی که به تازگی با عکاسی آشنا می شوند، در ابتدا بر این باور هستند که در یک عکس خوب باید همه چیز کاملا شفاف و واضح باشد، برای همین اکثرا دهانه لنز را تا حد امکان بسته می گذارند، این تصور در بعضی موارد درست است و به کار می آید، ولی به عنوان یک قانون کلی در مورد عکاسی کاملا اشتباه است.

عکسهای این مطلب توسطMichael Wagner  تهیه شده.

در عکس زیر (دهانه لنز باز) یک قسمت کوچک در نقطه فوکوس واضح است.

Picture No.1


در عکس زیر نقطه فوکوس همانجای قبلی است با این تفاوت که این دفعه از دهانه لنز بسته استفاده شده تا بیشترین مقدار عمق میدان (DOF) بدست آید.
 

Picture No.2

 

 

در این عکس (دهانه لنز باز)، با استفاده از عمق میدان (DOF)، منظره جلو عکس از پس زمینه (Background) جدا شده.
 

Picture No.3

 

در حالی که در عکس زیر (دهانه لنز باز)، با تغییر نقطه فوکوس تصویر دیگری بدست آمده.
 

Picture No.4


همانطور که می بینید، با تغییر میزان aperture (F-Stop) و نقطه فوکوس می توان خلاقیت و تنوع زیادی در عکاسی ایجاد کرد.

 

شگردها و تکنیک های عکاسی(چگونه عکس های بهتری بگیریم؟)

 

چگونه عکس های بهتری بگیریم؟
 
 
اگر دوربین عکاسی از ذکاوت مغز انسان بر خوردار بود، برای گرفتن عکس های خوب، کافی بود دوربین را به طرف موضوع مورد نظرمان گرفته و دکمه را فشار دهیم. اما چنین نیست.
وقتی سوژه ای نظر ما را جلب می کند، مغز ما، از میان ازدحام چیزهایی که در اطراف آن قراردارند، به طور خاص، به آن سوژه توجه می کند. قابلیت انطباق دید انسان با نورهای مختلف هم از جمله برتری های دیگر چشم انسان بر دوربین عکاسی است.

برای اینکه عکسی که می گیریم نیز همین رابطه را با بیننده بر قرار کند، باید نکات ظریفی را در نظر داشته باشیم.

  

عکاسی مانند هر وسیله بیانی دیگری زبان خاص خودش را دارد. آموختن این زبان به ما کمک می کند تا از طریق عکس هایی که می گیریم، فکرها و جهان اطرافمان را بیان کنیم.

در نظر گرفتن نکات زیر می تواند به ما کمک کند تا عکس های گویا تری بگیریم.

 

 

١- نور، مهم ترین عامل در عکاسی

کلمه فتوگرافی در زبان انگلیسی یعنی "نگاشتن با نور". نور مناسب می تواند به عکس ما جان ببخشد و بالعکس...

با این وجود، نور مستقیم سایه روشن های تند و ناخوشایندی در عکس ایجاد می کند. برای گرفتن عکس، نور غیرمستقیم بهترین است و رنگ ها را نیز زنده تر می کند.

روزهایی که ابر نازکی تندی نور خورشید را در آسمان می گیرد، صبح های زود و عصرها بهترین اوقات برای عکاسی هستند. یادمان باشد که نور باید بر سوژه عکس ما بتابد و نه بر دوربین.

 
 

 

 

٢- سوژه جالب

انتخاب موضوع یا سوژه جالب قدم اول است. پیش از گرفتن عکس از خود بپرسیم چه چیزی ما را به موضوع مورد نظرمان جلب کرده و سعی کنیم آن را به روشنی در عکسی که می گیریم نشان دهیم.

هم چنین، به یک عکس اکتفا نکرده، زوایای متفاوتی را برای نشان دادن موضوع مورد نظرمان تجربه کنیم. این کار به ما فرصت بهتری برای انتخاب بهترین عکس خواهد داد.

 

 

در عکس بالا، فرم و رنگ دسته های تره فرنگی در میان انبوه سبزیجات حاضر در بازار مورد توجه عکاس بوده. هر چند عکس اول موضوع را ارائه کرده اما عکس دوم (زیر) در بیان منظور عکاس تواناتر است و به دلیل عمودی بودن سوژه، تصویر کامل تری را عرضه می کند.

  

٣- دو قدم به جلو

همه دوربین ها قابلیت زوم کردن (طویل تر شدن عدسی دوربین) را ندارند و این کار، حتی وقتی امکانش باشد، از عمق میدان عکس می کاهد و بخش کوچکتری از آن واضح به نظر می آید.

برای حذف آنچه حضورش در عکس لازم نیست، بهترین راه نزدیک شدن به موضوع است. این کار از شلوغی عکس کم کرده تاکید بیشتری بر آنچه مورد نظر عکاس است می گذارد.

پیش از فشردن دکمه دوربین، چند قدم به موضوع عکس نزدیک شوید و دوباره از دریچه دوربین به آن نگاه کنید. اگر آنچه مورد نظر شماست بخش عمده عکس را پر نکرده، باز هم جلو تر باید رفت.

در عکس زیر، انعکاس آسمان در آب و شکل برگ هایی که سطح آن را پوشانده اند توجه عکاس را به خود جلب کرده. برای تاکید بر این نکته باید چیز های زیادی از عکس حذف می شده اند. این کار با نزدیک شدن عکاس به موضوع عملی شده است.

 

 
 

 

٤- کادر عکس

این انتخاب که چه چیزهایی را در عکس جا دهیم و چه چیزهایی را حذف کنیم یکی از مهم ترین عوامل در موفقیت عکس ماست.

پنجره مستطیل شکل دوربین که از آن به جهان نگاه می کنیم کادر عکس ما را تشکیل می دهد. پیش از گرفتن عکس، با نگاهی به آنچه در این کادر قرار گرفته، می توانیم آنچه را برای بیان عکس لازم است حفظ و آنچه را اضافی ست حذف کنیم.

حرکت دادن دوربین، تغییر فاصله ما با سوژه عکس و تغییر جای سوژه در صورت امکان، محتوای این کادر را تغییر می دهد.

 

٥- زمینه پشت عکس

زمینه شلوغ پشت عکس را در زبان عکاسی می شود به هیاهویی تشبیه کرد که مانع رسیدن صدای ما به گوش مخاطب می شود.

تغییر جای دوربین می تواند این پس زمینه را تغییر دهد. آرام بودن این پس زمینه به بیننده فرصت می دهد با تمرکز بیشتری به موضوع عکس نگاه کند.

 

٦- کمپوزیسیون یا همچینی

آنچه از پنجره دوربین می بینیم عکس نهایی ما را تشکیل می دهد. آیا اجزای عکس ما با دقت کنار هم چیده شده اند؟

کمپوزیسیون یا همچینی در عکس را می توانیم به دستور زبان تشبیه کنیم. اگر کلمات ما با نظم در کنار هم قرار بگیرند، بیان ما روشن و مفهوم خواهد بود.

رابطه بین اجزای عکس، کمپوزیسیون عکس را می سازد. این رابطه باید چنان باشد که منظور ما را از گرفتن عکس به روشنی بیان کند.

مرکز عکس همیشه بهترین محل برای قرار دادن موضوع نیست. با حرکت دادن دوربین می توانیم بهترین کمپوزیسیون را کشف کنیم.

 

٧- وضوح در عکس

آنچه در یک عکس واضح یا فوکوس باشد نگاه بیننده را به خود می کشد. عکاس با واضح نشان دادن عناصر عکس به بیننده می گوید "اینجا را نگاه کنید."

در بیشتر دوربین های عکاسی دیجیتال که همه چیز اتوماتیک انجام می شود، نقطه وضوح در مرکز تصویر قرار گرفته و اگر موضوع مورد نظر شما در گوشه عکس قرار بگیرد از وضوح کمتری برخوردار خواهد بود.

برای حل این مشکل، می توانید:

- با قرار دادن سوژه در وسط کادر، دکمه گرفتن عکس را تا نیمه فشار دهید و نگه دارید

- با این عمل سوژه شما واضح شده می توانید آن را هر کجای کادر که بخواهید قرار دهید

- حالا دکمه را که در نیمه راه نگه داشته اید تا انتها فشار داده عکس را بگیرید

این قاعده شامل همه عکس ها نمی شود. گاهی مبهم بودن به بیان موضوع عکس کمک می کند.

 
 

٨- عمق عکس

آنچه در عکس ما به وضوح دیده می شود عمق عکس را تشکیل می دهد. این عمق به ما امکان می دهد تا بخش هایی از جهان اطرافمان را، که از سه بعد بر خوردار است، در یک عکس، که تنها دو بعد دارد، نشان دهیم.

نور از عوامل اصلی ایجاد عمق در عکس است. در نور زیاد، دریچه ورودی دوربین مانند چشم گربه در روز تنگ می شود. این شرایط وضوح بیشتری در عکس ایجاد می کند.

چیدن اجزای عکس به صورتی که بعضی نزدیک تر به دوربین و بعضی دورتر باشند نیز به عکس ما عمق بیشتری می دهد. عدسی های بلند (زوم) از عمق عکس می کاهند و عدسی های کوتاه با میدان دید وسیع تر (واید انگل) به آن می افزایند.

 

 

 

از کارتیه برسون، یکی از بهترین عکاسان جهان، نقل شده که گفته است "عکاسی یعنی طوری به جهان نگاه کنیم که گویی اولین بار است آن را می بینیم."